از ویکیپدیا، دانشنامهٔ آزاد
خداناباوری،[۱] بیخدایی یا آتئیسم[۲] (به فرانسوی: Athéisme)، در جامعترین معنا، فقدان باور به وجود خدا یا خدایان است.[۳][۴] خداناباوری در معنایی کمتر جامع، رد کردن این اعتقاد است که خدایی وجود دارد.[۵] در معنایی حتی محدودتر، خداناباوری، بهطور مشخص این موضع است که هیچ خدایی وجود ندارد.[۶][۷] خداناباوری، در مغایرت با خداباوری است[۸] که خداباوری در عامترین شکل خود، این اعتقاد است که حداقل یک خدا وجود دارد ریشه کلمه آتئیسم به زبان یونانی باستان بازمیگردد. در این زبان کلمه ἄθεος (آتئوس) به معنی «بدون خدا(یان)» برای تحقیر کسانی که پرستش خدایان مورد قبول جامعه را رد میکردند، استفاده میشد.[۱۱] کلمه آتئیسم با کاربرد فعلی در قرن ۱۶ میلادی برای اولین بار به کار گرفته شد.[۱۲] پس از رواج آزاداندیشی و شکگرایی علمی و در نهایت نقد ادیان، از این کلمه نیز بهطور محدودی استفاده گردید. برای اولین بار در قرن هجدهم، در جریان عصر روشنگری، افرادی خودشان را علناً آتئیست خطاب کردند.[۱۲] انقلاب فرانسه، و آتئیسم بیسابقهای که به همراه آن آمد، نخستین جنبش سیاسی مهم در تاریخ که هدف آن برتری عقل بشر بود به حساب میآید.[۱۴]
استدلالهای مطرح شده برای آتئیسم، به دستههای گوناگونی مانند استدلالهای علمی، فلسفی، اجتماعی و تاریخی تقسیم میشوند؛ هرچند که استدلالهای علمی را خداناباوران علمی مطرح میکنند، که جدا از دیگر استدلالهاست.[۱۵][۱۶]دلایل عقلانی که برای عدم باور به خدا(یان) مطرح میشود شامل نبود شواهد تجربی برای موجودیت خدا(یان)،[۱۷][۱۸] برهان شر، برهان وحیهای متناقض، رد مفاهیمی که قابل ابطالپذیری نیستند و برهان اختفای الهی است.[۱۷][۱۹] به گفته خداناباوران، آتئیسم نسبت به خداباوری با اصل اختصار تبیین سازگارتر است و چون همه انسانها در زمان تولد به هیچ خدایی باور ندارند، در نتیجه بار اثبات بر دوش بیخدایان نیست که عدم وجود خدا(یان) را اثبات کنند، بلکه این دین باورانند که باید دلایل عقلانی برای وجود یک یا چند خدا ارائه کنند.[۲۰] هیچ دیدگاه یکسانی دربارهٔ بیخدایی وجود ندارد که مورد قبول همه بیخدایان باشد،[۲۱] هرچند گروهی از آتئیستها به فلسفههای مبتنی بر سکولاریسم مانند انسانگرایی سکولار گرایش دارند.[۲۲]
از آنجایی که برداشتهای مختلفی نسبت به آتئیسم وجود دارد، برآورد دقیق جمعیت بیخدایان ساده نیست.[۲۳] ۱۳٪ از کسانی که در نظرسنجی سال ۲۰۱۲ گروه WIN/GIA شرکت داشتند خود را آتئیست معرفی کردند.[۲۴] در همین نظرسنجی در سالهای ۲۰۱۵ و ۲۰۱۷، به ترتیب ۱۱ و ۹ درصد اعلام کردند که به وجود خدا(یان) باور ندارند.[۲۵][۲۶] براساس یک نظرسنجی قدیمیتر که توسط بیبیسی انجام شده بود، هشت درصد جمعیت کره زمین را آتئیستها تشکیل میدهند. نظرسنجیهای قدیمیتر دیگر بیخدایان را ۲ درصد جمعیت جهان برآورد کردهاند. بر پایه این نظرسنجیها، بیشتر بیخدایان در اروپا و آسیا زندگی میکنند. در سال ۲۰۱۵، شصت و یک درصد مردم چین خود را آتئیست معرفی کردند.[۲۷] بر اساس یک نظرسنجی که توسط یوروبارومتر انجام شد، در سال ۲۰۱۰ بیست درصد ساکنان اتحادیه اروپا عنوان داشتند که به وجود هیچ نوع روح، خدا، یا قدرت برتر باور ندارند که در این میان فرانسه (۴۰٪) و سوئد (۳۴٪) بیشترین سهم را داشتند.[۲۸]
۲۳ مارس یا ۴ فروردین ماه روز جهانی آتئیستها یا روز جهانی افتخار به آتئیست بودن (Atheist Pride Day) نامگذاری شدهاست، در واقع این روزی است که تمامی آتئیستهای جهان احساس وحدت و یکپارچگی میکنند.[۲۹]
ریشه واژه آتئیسم در زبان انگلیسی، برمیگردد به پیش از قرن ۵ قبل از میلاد، از واژه یونانی atheos (به یونانی: ἄθεος)، سرچشمه گرفتهاست که به معنای بیخدا(یان) است. این واژه در گذشته، با دلالت ضمنی منفی، در اطلاق به کسانی به کار رفته که به خدایانی بیباور میشدند که در جامعه، در سطح گسترده، مورد پرستش قرار میگرفتهاند. با گسترش آزادی اندیشه و پرسشگری شکگرایانه و در پی آن، انتقادات روزافزون از دین، کاربرد این اصطلاح، محدودتر و هدفمند شد. نخستین افرادی که بهطور رسمی، خود را با واژه «بیخدا» تعریف میکردند، در قرن هجدهم بودند.
در یونان باستان صفت آتئوس (ἄθεος) به معنی بیخدا(یان) بود. استفاده اولیه این واژه تقریباً بار سرزنشی به معنی بیدینی یا خدانشناسی داشت. در سده ۵ پیش از میلاد، این واژه کاربرد خاصتری یافت که به معنی قطع روابط با خدایان یا انکار وجود خدایان بود. ترجمه مدرن آتئوس بیشتر معنی «بیخدایانه» میدهد. به عنوان اسم انتزاعی ἀθεότης (آتئوستس) برابر بیخدایی است. سیسرون این واژه را از یونانی به لاتین به صورت atheos نویسهگردانی کرد. این واژه در منازعههای میان مسیحیان اولیه و هلنیستها استفاده فراوان داشت که هر کدام از دو گروه به عنوان صفتی تحقیرآمیز، دیگری را به آن متهم میکرد.[۳۱]
یکی از دلایلی که بر سر تعریف بیخدایی ابهام و اختلاف وجود دارد نبودن تعاریف مورد توافق عام دربارهٔ واژگانی چون الهه و خدا است. کثرت و تنوع مفاهیم خدا و الوهیتها منجر به نظرات مختلف دربارهٔ تعریف بیخدایی شدهاست. برای مثال، رومیان باستان، مسیحیان را متهم به بیخدایی میکردند زیرا مسیحیان، خدایان آنها را نمیپرستیدند. به تدریج، اینطور استفاده از دور خارج شد، زیرا خداباوری به عنوان باوری فراگیر برای هر نوع باور به الوهیت بهکار رفت.
بیخدایان تئودسی بر این باورند که جهان نمیتواند با ویژگیهایی که معمولاً به خدا یا خدایان توسط الهیدانان نسبت داده شده سازگار باشد. آنها استدلال میکنند که یک خدای عالم مطلق، قادر مطلق و خیرخواه مطلق با جهانی که در آن شر و درد و رنج وجود دارد و مهر الهی از بسیاری افراد پنهان است همخوانی ندارد.[۸۳] برهانهای مشابهی به گوتاما بودا بنیانگذار بودیسم،[۸۴] اپیکور، هیوم و دیگران نسبت داده شدهاست. موارد دیگری همچون برهان طراحی ضعیف و برهان وحیهای متناقض را نیز میتوان کم و بیش در این حوزه دانست.
فیلسوفانی مانند لودویگ فویرباخ و زیگموند فروید استدلال کردهاند که خدا و دیگر باورهای دینی اختراعات انسانی هستند، که برای پرکردن انواع نیازها و خواستههای روانشناختی و احساسی ساخته شدهاند. این دیدگاه بوداییها هم هست.[۸۵] کارل مارکس و فریدریش انگلس که تحت تأثیر کارهای فویرباخ بودند، استدلال کردند اعتقاد به خدا و دین کارکردهای اجتماعی دارند، و توسط کسانی که قدرت را در دست دارند برای کنترل قشر کارگر استفاده میشوند. بر اساس میخائیل باکونین، «ایده خدا به معنی کنارهگیری عقل انسان و عدالت اوست؛ و در سلب آزادی بشر قاطعترین است، و لزوماً در تئوری و عمل به بردگی بشر میانجامد.» او کلام قصار معروف ولتر که اگر خدا نبود باید آن را اختراع میکردیم، برعکس نمود و عنوان کرد: «اگر خدا واقعاً وجود دارد، باید او را برکنار کنیم.»[۸۶]
بیخدایی ارزششناختی یا سازنده، وجود خدا را به نفع «مطلقیت والاتر» مثل انسانیت رد میکند. اینگونه از بیخدایی حامی انسانیت به عنوان سرچشمه مطلق اخلاقیات و ارزشهاست، و به افراد اجازه میدهد که مشکلات را بدون توسل به خدا حل نمایند. بر خلاف این دیدگاه، یکی از انتقادهای رایج از بیخدایی این بودهاست که -انکار وجود خدا منجر به نسبیگرایی اخلاقی میشود، و در نتیجه ما را بدون بنیاد اخلاقی باقی میگذارد،[۸۷] یا اینکه منجر به زندگی بیمعنی و تیرهروز میگردد.[۸۸] بلز پاسکال در کتاب تأملات خود برای این دیدگاه استدلال کردهاست.[۸۹]
جافری بلینی مینویسد که «بیرحمترین رهبران جنگ جهانی دوم آتئیست و سکولاریست بودند که شدیداً نسبت به یهودیت و مسیحیت دشمنی میورزیدند
ریچارد مدسن در پاسخ به او گوشزد میکند که «هیتلر و استالین درهای کلیساها را برای دستاوردهای سیاسی باز و بسته میکردند و استالین در طول جنگ برای افزایش مقبولیت رژیمش از ضدیت خود با مسیحیت کاست.»[۱۶۸] بلکفورد و شوکلنک مینویسند که «اتحاد شوروی قطعاً یک دولت آتئیستی بود، این در مورد چین در زمان مائو و خمرهای سرخِ پل پوت هم صادق است. این اما نشان نمیدهد که جنایتهایی که آن دیکتاتورها انجام دادند در نتیجه باورهای بیخدایانه بودهاست، به نام بیخدایی انجام شدهاست یا به خاطر جنبههای بیخدایانه کمونیسم بودهاست در میان سالهای ۲۰۰۰ تا ۲۰۱۰ رشد جمعیت بیخدایان منفی ۰٫۱۷٪ بودهاست.[۲۰۳] مجموع تعداد کسانی که هیچگونه باوری به وجود خدا(یان) ندارند بین ۵۰۰ میلیون تا ۱٫۱ میلیارد نفر در سطح جهان تخمین زده میشود براساس نظرسنجی جهانی وین-گالوپ، ۱۳٪ کسانی که در سال ۲۰۱۲ در این نظرسنجی شرکت داشتند خود را آتئیست معرفی کردند.[۲۰۶] این عدد در سال ۲۰۱۵ یازده درصد بود و در سال ۲۰۱۷ نه درصد.[۲۶][۲۰۷] براساس نظرسنجی سال ۲۰۱۲ از میان کشورهایی که در آن نظرسنجی صورت گرفتهاست چین (۴۷٪)، ژاپن (۳۱٪)، جمهوری چک (۳۰٪)، فرانسه (۲۹٪)، کره جنوبی (۱۵٪)، آلمان (۱۵٪)، هلند (۱۴٪)، اتریش (۱۰٪)، ایسلند (۱۰٪)، استرالیا (۱۰٪) و جمهوری ایرلند (۱۰٪) بیشترین خداناباوران را دارند.