||✎ مداد بلاگ✎||
||✎ مداد بلاگ✎||

||✎ مداد بلاگ✎||

فانوس راهنما-10

خداوندا آنچنان که مهر و محبت را جاری ساختی. تا انسان بتواند بر تمام مخلوقات خدا انسان و حیوان محبت کند. و هر مظلومی را حمایت کنی. و راه حمایت او را به انسان به آموختن بیشتر رغبت بدهی. چون در مهربانی  وسعت رضایت تست.

خداوندا گوهر ارزش انسانی را که مرحم شدن هست. و تو نیک میدانی که جان یک حیوان و جان بالاتر آن یک انسان همانند ارزش والای زنده نگهداشتن صفات خدا درون ماست. خداوندا رغبت در مهربانی و این راه سخت.زیرا آنیکه دلش بتو پیوند خورد در اتصال روحش سبکبال و عاشق محبت کردن میشود.زیرا جان یک مورچه و بالای آن انسان همه را دوست دارد.خود درون خود بنگرد نه برون دیگری که چه فکر کند بلکه رضایت تست اولین و آخرین نظارت بر حیات آدمی. و انسانی که هر روز در کمال این راه پیشرفت کند دلش صافتر و روحش پاکتر گردد. خداوندا جهانی انسانی جهانی رضایت از انچه خدا میخواهد هست. چگونه این کلام و دست قدم بتواند ظلم کند وقتی همه را به تو اتصال دهد. آن موقع درد و مصائبش همه را در نظر خدا هیچ بداند زیرا در راه زنده کردن روح انسانها بکوشد. و اما اسرار پنهان و آگاه را خدا میداند خداوند تو ناظر و بینا و مهربان در بینهایت فکر ما هستی.خداوندا چرا غصه و چرا غم بیندیشم وقتی یا بیندیشند جمع افرادی که هر تعداد تو بینا بر همه اموری. من در دیگری منیت نیست چون من و دیگری و دیگران آنهایی که مظلومین هستند. یعنی دوستدار  خوب بودن و مهربانی سخاوت بیشتر عنایت کن تا زنجیره انسانی در جهان تبلور گیرد و تاریکی ها را بزدای که به ضرر بشریت هست. چون رغبت کند کسی یابد در خود زنده کردن صفات الهی را خداوندا بسیار از خشونت بیزارم زیرا در صفات تو مهربانیست و غضب تو بر ظالمان هست.من را میشناسی من آنیم که دلش  را در صفات تو زنده کرده اگر این صفات اشتراک باشد در آن بارانیست و رنگین کمان آن رضایت معنایی خدا در وجه نجات و توکل بخدا.و همواره در تاریخ زورمندان آنهایی که بر خلاف صفات تو عمل کردن خود را در تاریکی انداختند و مظلومین همیشه در راه تو کوشیدند و  هر چه را که شد خواهان رضایت تو دانستن. زیرا ظالمین و ظلم را انسان معنایش را بداند میفهمد ظالم یعنی چه و مظلوم به حق در برابر ظالم یعنی چه مگر در دایره راحتی از باد حرکت کنند که باد هم در مسیر ظالم مزاحمت باشد.چون ظالم که ظلم کند فرقی برایش ندارد کاش این را بشریت آفیت طلب که حال هر مقدار باشند بدانند که ظالم روزی به آنها هم نظر ظلم کند زیرا روش ظالم روشی نه تنها کشتن بلکه روش های مختلف هست پس من و مایی که در توکل بتو اتصال میکنیم را در آن سمت همیشه   باشیم که رضایت تو را بجوییم زیرا دنیای فانی نیرزد به ظلم. و بهتر شدن را همیشه  بر خود مقدم بداریم زیرا در بهتر شدن مرز توقف نیست.

فانوس راهنما-9

چه آنکه صد هزار دوست و چه آنکه یک دوست دارد  گر صدهزار آن از او بی خبر و یک با خبر کدام یک بهتر یا صدهزار بهتر.چه آنکه میلیون ها چه آنکه ده.اساس میزان دوستی. و اساس میزان همه چیز بر عملکرد آن هست. پس خداوند بسیار نیکوست که  یک بی نهایت بر همه انسان ها و آفرینش هاست.پیروزی از آن خداست و به افزانش نیرو و افزایش قوا نیست. مگر قوای تحت امر فرمان خدا.نه بد و  نه بهتر اندک از بد و نه بهتر به صلاح خلق بلکه موقت نگر نیست و دانای کل به صلاح بنی بشر و تمام مخلوقات هست.میان  صلاح برون رفت نیست و میان صلاح تفکر خلق نیست بلکه دانای کل به تمام علم ها و اسرار هست.نه قبیله نگر و نه طایفه نگر از بر همان معنا نه مال نگر نه آفیت طلبی بیهوده و نه چرخه جهانی نگر هست بلکه چرخه خدا چرخه صلاح عموم بشریت هست.کسی که رهایی را از گرفتاری بند امورات زمینی و مخلوقات کند در همان بماند و کسی که به خدا نجات را وصل کند خود و دیگران را نجات دهد. اما حکمت و صلاح و زمان های کل بشریت از آن را داند. زیرا نه عجول هست نه بی صبر نه دیر عمل کن زیرا دانا بر ظرفیت جهان و افکار و اندیشه ها برخوردها و تفکرات پنهانی و آشکار مخلوقات هست. و انچه حکمت اوست مثال داستان گنجشک و لانه و مار هست.هر مخلوقی که به توکل او حرف زند حرفش و عملش و کلامش مشخص و هر که بر تابعیت منافع حرف بزند در نظر تفکر مخلوقات درست اندیش مشخص. اما سختی انسانها را میداند و موقعیت انسانها و همه اینکه انسان باید خود را از زنجیره زور و منافع با توکل از خواست او برهاند تا تفکرش و عملش و رفتارش نجات او از جانب خدا باشد. زیرا کسی که ایمان قوی به نجات از جانب خدا ندارد میخواهد اما درونش شک از چه شود مانع تحقق هست و صلاح و حکمت ها را در حد تفکر بشری و سختی میبیند اما خداوند علت سختی ها و آزار ها و حصار ها را میداند خداوند بر طرف کننده آنچه هست که مظلوم واقع شده باشد و اگر کسی ظالم باشد چگونه خواهد از او رنج و زحمت بر بیفتد زیرا عجول هست و عجله زیاده خواهی دارد. اما مظلوم حقیقی صبور و به وعده های خدا خوش بین هست. اگر شخص مغرور صد هکتار زمین را خشک بیند و یدفه سبز بیند برای آن که مخالفت کند صد هکتار را نادید میکند و خشکی آن را دید. اما شخص حقیقت بین یک قطعه آن را نجات خدا و صد آن را باز هم نجات خدا میبیند. و نه  یک قطعه و نه هکتار آن را رد زیرا  تفکر او در ایمان قوی اوست. اما نکات تحریفات و دست گرفتن امورات تاثیر گذاری زیاد زمینی از قدرت های مختلف در مخالفت ها با اوامر حق و چیره شدن بر تفکرات اگر باطل باشد حقجو را به تکاپوی بیشتر میندازد زیرا کسی که بند یک جمله شد اگر ایمانش قوی باشد بند یک جمله باطل نمیشود و  چه صد کتب باطل. اما اگر یک صفحه درست یابد  با اتصال درون به خدا آن را تشخیص و یک جمله برایش مثال همان یک قطعه و صد هکتار هست پس مشخصه اول ایمان درونی و ایمان زنجیره محکم به خداست.

فانوس راهنما-8

چنانچه در سیر و خواندن تاریخ احتمام جویند  از  اسلام و مسیحیت و یهودیت و ...به امر این رسیده میشود چه از حواریون عیسی مسیح که 12 نفر هسته اصلی بودند در امر هدایت مردم . از خود عیسی مسیح تا  10 حواری آن را به شهادت رساندند به همراه عیسی مسیح  میشود 11 نفر.چه از تاریخ امامان  که همه را به شهادت رساندند .چه  72 تن از یاران امام حسین (ع) که به نقلی 150 شمارش و 72 تن همه را به شهادت رساندند. چه از  یحیی و زکریا. چه از مسائل داوود و شائول همه اذیت شدند و انکار شدند و به تهمت های عجیبی میخواندن آنها را.ساحر.جادوگر.کمک از شیاطین.انکار آیت آسمانی. انکار ها را به + معجزات آنها در زمین. حتی زنده کردن مردگان. و... همه خدمات را به فراموشی سپرده چه در زمان عیسی مسیح که گفتند باراباس را آزاد کنید و مسیح را مصلوب کنید.چه در زمان امام حسین (ع) که آنها را هدایت از امر روشن ساختن زمانه و بهره وری از مردم به زور و ستم حاکمان بر مردم.چه در زمانی که بت پرستی باب بود و  زمان حضرت محمد (ص) که مردم بت پرست بودند و اموال خود را به بتان تقدیم میکردند و ماحصل آن در جیب اشراف میرفت.چه در زمان عیسی مسیح که معبد جای تقدیم اموال و محل صرافان و دزدان و فروشندگان کبوتر و گوسفند شده بود.چه در زمان داوود که نیروهای دشمن سرزمین را به تنگنا آورده بودند.چه در زمان های مختلف.اساس دین مشکل نداشت اما اساس  آنچه پیاده میشد دشمنی تفرقه و ضربه بود.در زمان حضرت محمد (ص) پادشاه نجاشی  یک پادشاه مسیحی اهل اسلام را در سرزمین امنی سکنا دادند و از پذیرش بیرون کردن آنها سرباز زد.چون اساس  آنچه آموخته بود اساس سیاست نبود بلکه آموزه ها را آموخته بود.سیاست و دشمنی امورات مادی هست. نفع بسیار بسیار زیاد از دین بردن.و اهداف نا درست را پیش بردن.تخریب اصولان از سیاست غلط می آید.وقتی امر بر مبارزه ناحق گره بخورد بجای حق و حقیقت  ضربه زدن شروع میشود.اصول درست اندیشیدن اصول فهم آموزه ها هست.و اصول احترام اصول مهم هست که شما در آموزه های زرتشت و سایر هم ردیفان میبینید. اصلان خود  رسالت آورندگان آدمهای اهل دشمنی و  بد اندیشی نبودند آنها به آنچه مامور به رسالت بودند عمل کردند. بد عمل کردن مال منافع بود.مال سیستم های بد روشی از تفرقه دشمنی بود.مال بهره برداری از مردمی بود که باید اصول محکم ایستادن و دهن بینی از  فریسیان صدوقیان را عملی نمیکردند.بله آنها منافع خود را در پنهان بودن منجی در هر زمان میدانستند.و وقتی آشکار میشد حق حقیقت آشکار میشد و دشمنی آشکار با آنها میشد. اصلان رد انکار یک حرکت تاریخی هست. زیرا زنجیره اتحاد یعنی اینکه یحیی مثلان مخالفت کند و شهادت برسد. و مثلان در زمانهای  مختلف.انبیای کذبه چیست. انبیای کذبه آنهایی هستند که برای ثابت کردن رسالت خود از سمت خدا معجزه نداشته باشند. یا وحی به آنها نرسد و درای مدارج رتبه در امورات معنوی هستند . مثال اسحاق و یحیی که وحی الهی را پیاده میکردند. یا از نظر اخلاقی بسیار مومن بودند.و لازمن برای اینکه نبی هستند انجام غسل تمعید و آن شهادت بزرگ. و اسحاق. اما نداشتن معجزه از آنچه آیت آسمانی در حد و ید مدارج معنوی یا امورات مثل موسی نبی از دریا و  کارهایش. اینها رتبه های متفاوت معنوی داشتند.یعنی  اگر وحی را در نظر بگیریم. معجزه که شکست دهنده دشمنان هست را در نظر بگیریم. و حالا آنهایی که کتاب داشتند و حالا کتاب آنها برسی دانشمندان و علما و متفکرین و اهل معنویت و... برسی میشود ارزش هر کتاب مشخص میشود. پس همانگونه که مدارج معنوی بالا میرود مدارج علمی هم بالا میرود.و همه به این سمت کمال و  برای خدا خواستن هست. اگر راه و هدف درست و بند امورات زمینی نشدن باشد همه برای رضای خدا کوشیدند.حالا هر اهل حق جویی هم بر همان اساس بجوید رضای خدا را مد نظرش میگیرد.نه رضایت مردم بلکه رضایت خدا.

فانوس راهنما-7

وقتی شما در مسیر زنجیره نجات حرکت میکنید اینکه در این پیرامون چند نفر را به آن اتصال بدهید و نجات دهید. بسته به اینست که اول خود را متصل به  معنویت خدا کنید بعد این تاثیر شما افزایش یافته و در دیگری تاثیر میگذارد.اما اول درون خود را  پاک ساختن.و بعد حرکت به سمت دیگری هست.زیرا در این راه اول منیت را شکستن جمع را در نظر گرفتن هست. من سختی در مرحم میشود من برای دیگری. اما اگر منیت شد میشود من مرحم از خود دیگری له.این که خداوند گفت اشرف مخلوقات انسان هست. این رشد  اگر به پس زدن شد مقام انسانی کاهش یافته و از آن مثال باطری کاسته میشود. و خاموش. و صفحه تاریک. اما اگر این رشد در  انسان میزانش بالا رفت مثال شارژ باطری روشنتر بهتر میشود. و ضعف نمیابد.تکبر نخوت غرور مثال خاموشی تاریکیست.اینکه دیگری را به تاریکی اندازید یا اینکه دیگری را به روشنایی.جان یک انسان برابر با جان همه بشریت هست وقتی معنا میابد که نجات یک انسان نجات انسانهای دیگرست.زیرا آنکه به درستی نجات یافت رغبت در نجات دیگری میابد. و آنکه تاریکی شد دیگری را به تاریکی.بد دلی و تهمت غرور حسد اول خود آزردن درون خود انسانست اما  آدمهایی که سرشت آنها به پاکیزگی  معنوی اتصال خورده هوشیار و بیدار و روشن دل از روشنایی و حکمت و  بینش صحیح هستند. اصل خشونت  از  اینست که کنترل آن در درون ما هست. کنترل خشم خود هنری والا در پیشبرد رضایت خداست.و در جای خود عمل کردن هم با کنترل خشم غضب زمینی برای غیرت  و  غیرت مندی در برابر رضایت خدا.از بهم گسیختن تاریکی خود خشم زمینی ندارد بلکه خشم زمینی از امورات زمینی هست. بلکه مقابله با تاریکی از قدرت  آن وجه انسانی که در آنچه تخریب یک اصل هست بر میاید. وقتی شما در  خشم زمینی تکلم کنید زشتی بر میاید. و وقتی شما در غیرت رضایت خدا عمل کنید غیرت شما گسیخته میکند تاریکی را. و  از هم میگسلد گسل های لرزان سقوط بشریت در منافع طلبی ها را. خشم زمینی از امورات  زمینی برای منافع خشم خطرناک هست. خشمیست که کینه حسد و یا  غرور در آن جا گرفته.دفاع از  آنچه در حال تخریب شدن هست غیرت در رضایت هست خشنودی خدا.تخریب ها و  ترور شخصیت ها از منافع زمینی آنهم افراد صالح غیرت یک انسان درست را بر می انگیزد.زیرا پس منافع زمینی آن را در اتصال فیض میفهمد. و مقابله با تاریکی یعنی سمت روشنایی را جلوه میدهد. آنهایی که در تاریکین آنقدر گستاخند که به سراغ تخریب آفریدگار خود هم میروند.حد مرز ندارند زیرا روح انسانی آنها مرده هست. اما روزنه ای هم اگر یافت شد حتی کوچک میتواند  یک  نقطه های تاریک آن را بزداید. و اگر شد تاثیر بیشتر غلبه بر درون تاریک انجام بشود این بسته به اینست که   تمام درها را شخص نبسته باشد به خود آنی که خواب رفته را میشود بیدار کرد اما آنی که خود را به خواب زدگی بزند  به سختی یا نمیشود از آنچه خود بسته نمیشود نه از نمیشود  صرف کامل.چون صرف کامل گوش. بینایی.همه را میبندد.از غرور تکبر صرف کامل تصرف بدن در تاریکی مطلق.اگر هر چه ظرفیت وجودی را افزایش بدهید ظرف وجودی شما حس بیشتر به خدا پیدا میکند و ظرف وجودی شما رغبت بیشتر. رغبت بستن من تا اینجا یعنی من ظرف وجودی خود را به روشنایی بیشتر ببندم. ظرفیت سازی درون ظرفیت سازی هست که  جمع  باشد در رغبت ظرفیت سازی خود و دیگری.پس در این ظرف ظرفیت  خود را و همه ان را به اتصال خدا میبندم و  حکمت او را حکمت عالی و بی انتها در درون خود روشن میکنم و ظرفیت خود را بالا و ظرف غرور خود را پایین تا درون میزان شود از رضایت خدا. در این ظرفیت شما هر چه پیش آید برای خدا میدانید و خود را منها میکنید آن موقع خداوند هست که شما را بالا میبرد و سقوط نمیکنید.عزت و همه آن در ید قدرت خداست.زیرا  در  خشنودی خدا حرکت میکنید افتخار و عزت را فقط یک میدانید به آن شما منها نمیشود میشوید + آنهم باز هم به +  بر اینکه شما اضافه کنید دیگری را زیرا هر + یک + دیگرست.و آن آنی دیگر از شما به سرزنش و خورد کردن نمیرسد زیرا یک فرد واقعا در روشنایی اتصال همه صفات خود را  سعی میکند درون خود صفات خدایی را زنده کند .خوار نمیکند بلکه سعی میکند از خوار شدن زمینی شما جلوگیری کند. زیرا خار شدن اصلی در بند تاریکی و زمین منافعی شدن درون نگری هست  بلکه انسانی که در نظر تاریکی خوار باشد  همان بهتر که خوار باشد و در  پیشگاه خدا خوار نباشد زیرا روشنایی خواری شما را نمیخواهد مگر اینکه خود خوار در تاریکی شوید و روشنایی اتصال را بند امورات سراب زمینی کنید. زیرا راه خدا  حقیقت و به سر منزل درست رسیدن هست.نه سراب است نه بدی بلکه همه آن درستی و  حقیقت محض در  آنچه صلاح انسان هست و به انسان مقام ارزش در پیشگاه خدا میدهد.خداوند آفریدگار تمام مخلوقات هست پس قدرت او بی نهایت عظیم هست و خواستگاه خدا سرافرازی و  سربلندی انسان در ملکوت الهی هست.

فانوس راهنما-6

خوش آمد خدا حرف زدن و خوش آمد خدا راه را پیمودن درست هست. خوش آمد فلانو فلان.یعنی من از  خدا بریده و مخلوق خدا را خشنود کنم و مخالف خدا حرکت کنم. و بعد بخواهم  فلان مرا و فلان مرا نجات دهد وقتی فلان فلانی خود بنده خدایند وقتی همه بنده خدایند چه کسی میخواهد در زمان سختی به کمک شما بیاید و نجات دهد شما را؟مگر هر کسی به فرمان خدا در ید قدرت خدا. در برابر خداوند همه بنده اند و رتبه مقام معنوی هر کسی بسته به فرمانبرداری و مطیع بودن اوامر الهی هست.هر چقدر مطیع و فرمانبردارتر باشید خداوند کمک بیشتر به شما میکند میگوید بنده من آمده و از من میخواهد من خلوص نیت و قلب او را میدانم که خود را پاکیزه از سرشت حصار دنیا و قطع دنیایی به وصل کرده. درونش زلال شده.اما  در این بعد مسیر هم فرمانبرداران مطیع اوامر خدا یعنی کسانی که دست خدا را در یاری به یاری مخلوقات خدا رهنمود میکنند.در هر ادیان اول خدا مد نظر هست.چه از شمارش.چه از یک. فقط چه از ما وسط  اتصال. یک همیشه خداست.زیرا اگر هر قدرت ما بین این و قوی هم باشد باز هم بدون یک سقوط میشود ولی با یک صعود.پس هیچکسی از افراد به مراتب این سلسله خود را سقوط نمیخواهد بدهد.تا به  پیروانو و مابقی وقتی به یک وصل اتصال شد زیر مجموعه هر  سمتی میشود صعود . از  همین معنا هست که میشود دریافت  رشته محکم قطع نمیشود مگر  فقط غرور قطع کند . و انسان عاقل  قطع رشته نمیکند زیرا سقوط او  سقوط ما حصل اتصال هاست. عقل سلیم  این اتصال را قوی و قویتر میکند.اگر خدا را داشته باشید خداوند  عظیم شما را یاری میکند و همه آنچه در ید قدرت اوست عملی میشود. نه جای ترس هست نه هراس نه وحشت فقط در صورت بریدن اتصال از غرور خدایی نکرده هست که انسانی  درون خالی میشود و درون که خالی شد ترس غلبه میکند انسان محکم در اتصال خدا را دارد آنکه خدا را دارد دیگر چه جای ترس از مخلوقات خدا.