||✎ مداد بلاگ✎||
||✎ مداد بلاگ✎||

||✎ مداد بلاگ✎||

نقطه زمانبندی ها در ید قدرت خداست


آنهایی که با هزاران بیدار نشوند

با میلیاردها هم بیدار نشوند

آنهایی که با چندی بیدار بشوند

آنهایی که بدون چندی بیدار بشوند

دو خط اتصالی هست

خط اول باور شخصیت  ها

باور اصلی جلال خدا

حکمت های خدا

چند بعد دیگر آن اثبات حقیقت هاست

چند بعد درون آن که برای بیدار نشدن هست

بعد درون خواب زدگی هست

اگر زمین  بپاشد زمین نو بنا شود

آنکسی که خواب زده هست بیدار نمیشود

و آنکسی که بیدار هست بیدار تر

و آنکسی که درون مایه اش قویست اتصال را میداند

اتصال مرزی بین حس و نگفتن هاست

اما زمانه اگر خواب معطلی بگیرد

یک بیداری پهلوان انگیز 

یک ابر مرد نیرومند

و یک رک گویی   بدون در نظر گرفتن

حرف از حقیقت خواهد زد

تشنه ی طلوعی زیبا هستم

زیرا طلوع زیبا

ناگفته ها دارد

زیرا هنوز باید خود ساختن را آموخت

در پس خودسازی دگر سازی هست

فقط نباید بند زمین شد

زیرا ترسهای زمینی

خواسته بندهای زمینی هست

اما پرواز در آنیست که قدرت پرواز میدهد

بال هایت را باز کن

در زمان مشخص آن نمیفتی

اگر راه را درست تا خاتمه طلوع ادامه دهی

شاعر-حسام الدین شفیعیان

خواب نزده


من درون خواب خواب زده نیستم

من تاریخ را میدانم

خواب تاریخ را میدانم

اما حرکت تاریخی را هم میدانم

سمت سو را میدانم

اما حقیقت ها را دوران بندی نمیکنم

من  روی خط پیشبرد اهداف زمینی شرط نمیبندم

من اتصال میبندم اما شرط نمیبندم

من سمت خود زیستن بقیه مردن نمیروم

من سمت خشنودی خدا حرکت میکنم

من سمت آفیت طلبی و له کردن نرفتم

من سمت سخت ترین حقیقت ها میروم

حتی لحظات سختی ها را درون خود میسوزانم

اما شمع میشوم روشنایی بهترین هست

تاریکی خواب غفلت زده بهره هست

من از جگرها آه نمیدهم

من برای  راحت زیستن نقشه برای خود نمیکشم

من برده نمیشوم و من درون من شکنی ما میشوم

اول من ها را منها میکنم تا منیتی در من نباشد

اما وقف کلمات بند نمیشوم مطلب را ادا میکنم

بند نقطه نا مهربانی نمیشوم

مهربانی را وسعت میدهم

اما دشمنی را بد میدانم

دشمن گرگ درنده هست

دشمن تشنه خوردن و بردن هست

دشمن کیست تاریکی

نور چیست روشنایی

دشمن هر کسی جهل بیدار نشدن هست

من جهل را با دانایی جستن پیوند میزنم

زیرا نادانی را در  بعد آن دانایی میدانم

نادانی ناخواسته هست اما دانایی جستن هست

جهل بد هست جهل نخواستن حقیقت هست

جهل بی ارزش کردن درون هست

ارزش در تفکر درست ریشه میکند

اما حقیقت تبلوریست که پنهان نشدنیست

چه تاریخی بشود حکمت های بعدی تاریخی

و چه ناگفته هایی خوانده شود

چون خورشید در پس ابرهای تیره گم نمیشود

به طلوع روشنایی خوش بین باش

زیرا طلوع بیداریست

شاعر-حسام الدین شفیعیان

/شهر من/


/شهر من/
شهر من خواب زده در دل او ماه زده
شهر من تاریکو اما نورانیست یک جمله از این بیت چراغانیست
شهر من سوت کور نیست ولی جای او در دل مهتاب ولی
شهر من فریاد خاموش دارد دو سه بیت شعر فراموش دارد
شب من تارو غمین هست ولی صبحش چقدر غزل سرائیست ولی
بازی دل دلو دلبر دارد یک نفر حال پریدن دارد
نقطه ها هم سر بستن شعرم با هم سکوی شمردن ز بیت ها دارند
شاعر-حسام الدین شفیعیان

/سکوت نهنگ ها/

/سکوت نهنگ ها/

قدم هایتان را آهسته بردارید آدمها
ساحل سکوتی عمیق دارد
کمی برایشان ساز بزنید
دیگر نهنگ هابیدار نمیشوند
سکوت کنید آدمها
نهنگ هاخوابیده اند
حسام الدین شفیعیان

زندگی


زندگی

من با قافیه ها هم وزنم

یک مصرع پر حرفم

من قافیه ی سرگردان بی حرفم

یک سبد شعر پر دردم

جایی در اخر بیت ها یا یک مثنوی پر از خار برگم

اخر خواب ها

یا اول سپیده ی صد برگم

نشسته بر تاج رنگین کمان

یا شیرازه ی ریشه ای پر دردم

کنج گنج تو یا روی طاقچه بی برگم

درخت تنومند کاغذ شده ی این برگم

سفرنامه ی تو شاید این قصه ی صد برگم

توی دفتر خاطراتت پر سکوتو بسته از دردم

حسام الدین شفیعیان